تاریخ انتشار : پنجشنبه 14 بهمن 1400 - 19:01
کد خبر : 3798

ساحت شعر و موسیقی در گفت وگو با دکتر نعمت الله پناهی مدرس و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی

صادق غفوریان / پایگاه خبری تحلیلی موسیقی خراسان

جای خالی آثار فاخر ادبی در موسیقی امروز

جای خالی آثار فاخر ادبی در موسیقی امروز
اساسا رابطه میان شعر و ادبیات با موسیقی چیست؟ ذهن و ضمیر و زبان شاعران و ترانه سرایان دیروز و امروز درباره موسیقی چگونه بوده است؟ از میراث بزرگ حافظ و سعدی و مولانا در باب شعر فارسی، چه آوایی شنیده می شود و این گونه موضوعات، همه دغدغه ها و پرسش هایی بود که با دکتر نعمت الله پناهی مدرس و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در میان گذاشتیم. دکتر پناهی معتقد است، گنجینه شعر فارسی از دیرباز با آوا و موسیقی همزیست بوده است، اما امروز این گنجینه نه تنها در موسیقی بلکه در مجموعه تولیدات هنری مهجور است.

جناب آقای دکتر پناهی، برای پرسش نخست علاقه‌مندم بدانم آیا می توان شعر را جدا از موسیقی دانست؟

لازمۀ پاسخ به این سوال، فهم دقیق دو مقولۀ مهم از هنرهای هفت‌گانه است؛ یعنی شعر و موسیقی.  هفت هنر جهانی که حاصل خلاقیت انسان در طول تاریخ بوده به ترتیب عبارت است از: ۱. موسیقی ۲.  حرکات نمایشی مثل رقص ۳. هنرهای ترسیمی مثل نقاشی ۴. هنرهای تجسمی مثل معماری یا مجسمه‌سازی ۵. هنرهای ادبی به معنای عام کلمه شامل حوزه های مخلتف ادبیات مثل شعر و داستان  ۶. هنرهای نمایشی مثل تئاتر۷. هنرهای سینما مثل بازیگری و کارگردانی. در این هفت مقولۀ هنری، موسیقی هنر اول و ادبیات و شعر هنر پنجم است. یعنی شعر و موسیقی از لحاظ هنری هم خانواده‌اند البته با ماده و مصالح هنری متفاوت. در واقع شاعر با واژه و کلمه دست به خلاقیت زبانی می‌زند و موسیقیدان با صدا و لحن. همچنان‌که نقاش با رنگ و تصویر. بنابراین شعر و موسیقی اساسا در هم تنیده‌اند و تکامل‌بخش هم.    

 حال با توجه به آنچه اشاره کردید بفرمایید وقتی گفته می شود شعر، آهنگین است یا شعر، موسیقی دارد، این به چه معناست؟

منشا آهنگ و موسیقی در شعر چیزی نیست جز آواها، واژه‌ها و کلمات و تناسبی که در خط زمان اتفاق می‌افتد و وزن نامیده می‌شود؛ یعنی اگر شعر را به تعبیر استاد دکتر شفیعی کدکنی «گره خوردگی عاطفه و تخیل بدانیم که در زبان آهنگین شکل گرفته است» پنج عنصر عاطفه، تخیل، زبان، آهنگ و شکل(فرم) در شبکه شعر جاری است. شاعر صدای احساسات و عواطف خود را در زبان و با تصاویر خیال انگیز و با طنین آهنگین و موزون کلمات تجسم می‌بخشد. مثلا حافظ می‌گوید:

   خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد / که تا زخـال تـو خـاکم شـود عبیرآمیـز

علاوه بر وزن عروضی و آهنگ گوش‌نواز بیت، بسامد و تکرار موسیقی صامت «خ» و مصوت بلند «ا» ناخودآگاه ما را به یاد حسرت و داغ شاعر در فراق یار می‌اندازد. در واقع این آهنگ و موسیقی کلمات است که بار القای مفهوم و احساس درونی و وصف‌ناپذیر انسان به دوش می‌کشد. آنچه موسیقی شعر را می‌سازد موسیقی بیرونی (وزن عروضی) موسیقی کناری(ردیف و قافیه) موسیقی میانی(تناسبات آوایی و معنایی) و موسیقی معنوی است که در مفاهیم و مضامین شعری اتفاق می‌افتد.

آیا تمام شاعران قدیم یا معاصر با موسیقی آشنایی داشته یا دارند؟ به طور مشخص این مقوله درباره سعدی، حافظ و مولانا چگونه است؟

اساسا تاریخچه شعر فارسی نشان می‌دهد که در گذشته بیشتر شاعران هم شعر می‌سرودند و هم آن را با آهنگ و آواز اجرا می‌کردند و می‌خواندند؛ همان گروهی که به خُنیاگران معروف بودند و باعث ماندگاری شعر و انتقال به دیگران می‌شدند. در واقع خنیاگران دارای سه هنر بودند؛ شاعری، خوانندگی، نوازندگی. از این لحاظ شاعران خواه ناخواه دستی بر موسیقی هم داشتند. به ویژه شاعرانی که هم شعر می‌گفتند و سازی هم می‌نواختند. قصیدۀ «بوی جوی مولیان» از رودکی سمرقندی بارزترین نمونه است که شاعر با صدا و نوا و شعر سحرآمیزش امیر نصر سامانی را شتابان از هرات راهی بخارا می‌کشاند. مولانا جلال‌الدین بلخی نیز اطلاعات گسترده موسیقایی داشت و هم مهارت نواختن به طوری که منشا روحانی و آسمانی و بهشتی برای موسیقی قائل بود:

نالۀ سرنا و تهدید دهل/ چیزکی ماند بدان ناقور کل

پس حکیمان گفته‌اند این لحن‌ها/  از دوار چرخ بگرفتیم ما

بانگ گردش‌های چرخ است این که خلق/ می‌سرایندش به طنبور و به حلق

مؤمنان گویند که آثار بهشت/ نغز گردانید هر آواز زشت

ما همه اجزای آدم بوده‌ایم/ در بهشت آن لحن‌ها بشنوده‌ایم

امروزه هم شاعری موفق است که ذوق وافری از هنرهای هفت‌گانه اندوخته باشد تا تصاویر شعری بکر و خلاقانه ای ایجاد کند. کسی مثل مولانا که جانش از موسیقی سرریز شده است، می‌گوید:

ز رعد آسمان بشنو تو آوازِ دهل یعنی/ عروسی دارد این عالم که بُستان پُرجَهیز آمد

یا کسی مثل سعدی به جنبۀ زیباشناختی و رو‌ان‌شناختی موسیقی شعر توجه دارد که می‌گوید:

اُشتر به شعر عرب در حالت است و طرب/گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری

موسیقی در غزلیات ناب حافظ همچون بوی مشک، پنهان و هوش‌رباست. کافی است به ابیات متعددی توجه کنیم که حافظ از اصطلاحات موسیقی مضمون‌یابی کرده است:

ارغنون‌ساز فلک رهزن اهل هنر است/ چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم؟

*

غزل‌سرایی ناهید صرفه‌ای نبرد/در آن مقام که حافظ برآورد آواز

از شاعران معاصر هم شهریار را مثال می‌آورم که نمونۀ بارز پیوند شعر و موسیقی است.

چه جای ناله گر آغوشم از سه‌تار تهی است / که نغمۀ قلم شور و چارگاه من است

*

شب است و چهچه اقبال سر به عرش فراز/ افق شکافد و مرغان قاف در پرواز

به نیزه‌بازی برق و شهاب می‌ماند / شعاع خنجر تحریر در نشیب و فراز

جناب آقای دکتر پناهی به نکات دقیق و جذابی اشاره کردید. اکنون علاقه مندم در همین باب از موضوع «سماع» به عنوان یکی از مظاهر ادبیات و موسیقی عرفانی برایمان بگویید. سماع که آمیخته به نوعی موسیقی عرفانی است، در شعر مولانا چه جایگاهی دارد؟

اساس عرفان نگاه هنری و زیباشناختی به الهیات است. عارفان به موسیقی نیز مثل مقولات دیگر نگاه معنوی و آسمانی دارند. از دیدگاه عارفان، موسیقی خاستگاه آن دنیایی دارد و با خمیرمایۀ وجودی انسان سرشته شده است.

ما همه اَجزایِ آدم بوده‌ایم / در بِهِشت آن لَحْن‌ها بِشنوده‌ایم

نیْ حدیثِ راهِ پُر خون می‌کُند / قصه‌هایِ عشقِ مجنون می‌کُند

نکته مهم ظرفیت و قابلیتی است که هر کس باید در درون خود فراهم کند آن هم با تهذیب نفس و صیقل روح تا زمینه برای شنیدن الحان خوش‌آهنگ قدسی آماده شود. نگاه مولانا به سماع در افق عرفانی خاص اوست:

رقص آنجا کن که خود را بشکنی / پنبه را از ریش شهوت برکنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند/ رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند/چون جهند از نقص خود رقصی کنند

***

سماع از بهر جانِ بی‌قرار است/سبک برجه، چه جای انتظار است

اگر موافق باشید سری هم به شعر امروز بزنیم، شاعران امروز نگاهشان به شعر و موسیقی چگونه است؟ از دیدگاه شما چالش ترانه‌هایی که برای تولیدات موسیقی امروز استفاده می‌شود چیست؟

اگر منظور شاعران چند دهۀ اخیر است به نظر می‌رسد با تمام خلاقیت های نوگرایانه که در قالب ترانه‌سرایی دیده می‌شود، جنبه‌های سطحی موسیقی کلام بر مفاهیم عمیق شعری غلبه یافته یعنی شعر طفیلی بی‌دست و پای الفاظ پرهیاهو شده است.     

از سویی هنر آینه‌ای است برای سنجش سطح احساسات و عواطف اصیل هر جامعه‌ای. از طرفی باید به مقتضیات و ظرف زمان باور داشت. چالش اصلی در جامعۀ ما بین تولید ترانه و سبک های مختلف موسیقی نیست بلکه دغدغۀ اصلی، مهجور ماندن گنجینه‌ای غنی از ادبیات و فرهنگ دیرپای ایران است که همچون هوا در دسترس نسل امروز قرار دارد اما در خلق تولیدات هنر به ویژه در موسیقی آن طور که باید بهره‌ای از آن نمی‌برند.

ماهیان ندیده غیر از آب / پرس‌پرسان ز هم که آب کجاست

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.