تاریخ انتشار : یکشنبه 21 فروردین 1401 - 14:56
کد خبر : 4029

موسيقي خراسان شگفتی‌ساز است

سیمین سلیمانی - پایگاه خبری موسیقی خراسان

بازیگر نخست آثارم سازهای موسیقی اقوام هستند

بازیگر نخست آثارم سازهای موسیقی اقوام هستند
صادق چراغی از آن دسته هنرمندانی است که همیشه موسیقی اقوام را از دغدغه‌های اصلی خود دانسته و در این زمینه مطالعه و پژوهش‌های بسیاری نیز داشته است که حاصل آن آثار و تالیفاتی بوده که سازهای اقوام نقش اصلی را ایفا کرده‌اند؛ او موسيقي اين خطه از ايران را از حیث تاریخی شگفتی‌ساز می‌داند با او درباره بررسی‌ها و مطالعاتش و همچنین آثارش با تمرکز بر آثاری که رنگ خراسانی را دارند، گفت‌وگو کردم که در ادامه می‌خوانید.
می‌دانم که مطالعه و بررسی‌هایی روی سازهای نواحی ایران داشته‌اید؛ درابتدا خلاصه‌ای از مطالعه و موضوع این بررسی‌ها را با مخاطبان مابه اشتراک بگذارید.

پیشینه کنکاش من در سازها و نواهای اقوام ایرانی سرگذشتی سی چهل‌ساله دارد که باید به‌گونه‌ای بازگو کنم که در چارچوب حوصله این گفت‌وشنود باشد. در ابتدا بگویم که در دهه شصت من موسیقی را با ساز نی و آموختن ردیف‌های دستگاهی ایران آغاز کردم. در دهه هفتاد گرایشم به موسیقی اقوام آغاز شد و این گرایش چندی نکشید که بسیار فراگیر شد. پس‌ازآن بیشتر زمانم با آن گونه موسیقایی می‌گذشت. تا آنجا که پس ‌از اینکه تکاپوهای آهنگسازی را آغاز کردم جایگاه موسیقی اقوام برایم در چارچوب آهنگسازی ویژه بود.

در آن هنگام هم آزمون‌های آهنگسازان پیشکسوت درباره موسیقی و سازهای اقوام بیشتر برایم کشش داشت و آن‌ها را با کنجکاوی بسیار پیگیری می‌کردم و می‌شنیدم از جمله برخی کارهای استاد شکارچی که مجال بیشتری به سرنای زنده‌یاد شامیرزا مرادی داده بود. کارهای استاد خودم کیانی‌نژاد در زمینه موسیقی بختیاری و موسیقی فارس و برخی کارهای استاد علیزاده مانند نوبانگ کهن و دیگرانی که در آن روزگار در این‌باره اثرگذاری داشتند. گویی همه این آموزه‌ها درجانم ته‌نشین می‌شد تا در سال‌های بعد خودم هم گام در این آزمون‌ها بگذارم.

شما روی سازهای مناطق ایران و تولید آثار ارکسترال با این سازها هم کار کردید، درست است؟ نتیجه آنچه شد؟

آموزه‌های آن روزگار دستاویزی شد تا بتوانم در سال‌های پس ‌از آن در مجال‌هایی که می‌یافتم یا به من داده می‌شد هر بار بخشی از آموخته‌های خود را در کارهایی که می‌ساختم و سامان می‌دادم به کار ببندم. خوشبختانه مجال‌هایی که به من داده شد کم نبود و چون من کم‌کار نبودم در هر فرصتی که داشتم همه تلاشم را به کار می‌بستم که در راستای باورها و نگاهم به سازهای اقوام، مجال بیشتری بدهم تا آنجا که در ساخته‌های من این سازها اثرگذاری‌ای بنیادین دارند و همیشه کوششم این بوده بازیگر نخست آثارم سازهای موسیقی اقوام باشند.

هم‌اکنون نیز تکاپوی این سال‌های من در پیوند با همین آموزه‌هاست. می‌توانم از کتاب «بالابان» یاد کنم که نخستین نواخته برای آن به سال‌های آغازین دهه هشتاد می‌رسد و واپسین نواخته‌ام برای این ساز در ماه‌های واپسین سال ١۴٠٠ اجراشده. همه کوششم این بوده در هر مجالی که بود و نبود در پیوند با این سازها کاری پیش ببرم و هم‌اکنون نیز کتابی برای ساز بالابان در پیوند با کارهای دو دهه آماده‌ شده است.

کمی بیشتر درباره این کتاب توضیح دهید…

این کتاب،مجموعه آثاری است که برای این سازِ کمتر شناخته‌ شده درگذر بیش از بیست سال، آهسته و پیوسته و با انگیزه‌های گوناگون ساخته ‌و پرداخته شده و هنرآموزان و دیگر فرهنگ دوستانی که این روزگار می‌خواهند درباره این ساز بیشتر بدانند می‌توانند برخی از دانستنی‌ها و شنیدنی‌ها را در این کتاب پیگیری کنند و بشنوند. هنرآموزان هم می‌توانند از دوره آغازین تا پیشرفته، در پیوند با این ساز درس برای آموختن و نواختن داشته باشند. از آنجایی‌که من بیشتر در زمینۀ سازهای بادی کارکرده‌ام درباره سازهای دونلی و سرنا نیز این‌چنین برنامه‌هایی دارم، اگر در این اوضاع آشفته و پریشان نیرو و انگیزه‌ای باشد.

مشخصاً درباره موسیقی نواحی خراسان بگویید که چه تلاش‌هایی داشتید.

موسیقی خراسان مانند دیگر موسیقی‌های ایرانِ گرامی ما برای من شگفت، بزرگ و درخور پرداختن بوده و هست. موسیقی این خطه از ایران برایم شگفتی‌سازتر بوده چون خراسان زادگاه سامانیان به شمار می‌آید و ما بخش بزرگی از ایرانی بودن خودمان را وامدار فرمانروایانی هستیم که در آنجا روزی روزگاری بر ایران فرمان میراندند. روزگار سامانیان و کارهای بسیار بزرگی که به‌ویژه در آن روزگار پایه آن‌ها گذاشته شد سبب گردید تا دانشمندان و ادیبان بزرگی برای فرهنگ ایران به یادگار بمانند. من از دهه هفتاد با اثر سترگ شاهنامه فردوسی دمخور بودم و هنوز هستم. اینکه روستای پاژ در خراسان، زادگاه او بوده و آن بزرگ در خراسان هم درگذشت همه این‌ها فرهنگ خراسان را برای همه ما ویژه می‌کند. از دهه هفتاد روی شاهنامه کار می‌کردم و هم‌زمان درباره سازهای ایرانی هم کنکاش داشتم. می‌خواستم با در هم آمیختن چکامه‌های فردوسی با موسیقی، بیشتر با شاهنامه زندگی کنم. خواسته‌ام این بود که سازهای همراهی‌کننده با چکامه‌های فردوسی می‌بایستی ایرانی و کهن باشند و از سازهای غربی دوری‌کنم. از سویی نیز سازهای موسیقی دستگاهی را دیرین نمی‌دانستم از نگاه من دست‌کم به دیرینگی چکامه‌های شاهنامه نبودند. در گیرودار همین کشمکش‌ها برای ساخت موسیقی روی چکامه‌های شاهنامه سازهای دستگاهی مانند تار، سنتور، سه‌تار، قانون، تمبک و… این‌گونه سازها را از همان آغاز کنار گذاشتم. آزمونی دشوار را پیش کشیده بودم ولی خواسته‌ام این بود آواهای دیرین‌تر آذین‌بخش سروده‌های فردوسی باشند.

پافشاری داشتم که سازهایی چون سرنا، تنبور، بالابان، کرنا و دیگر سازهای دیرین‌تر می‌توانند از این آزمون سربلند بیرون بیایند. بازۀ همه این پیگیری‌ها شد آلبوم (از خشت و خاک) که در سال ٨۴ با پشتیبانی بنیاد فرهنگی هنری رودکی در دسترس دوستداران این‌گونه موسیقی‌ها بود. با اینکه برای من آزمونی بود و هیچ نمی‌دانستم برخورد مردم با چنین کاری چه خواهد بود ولی خوشبختانه این آلبوم از پرفروش‌های روزگار خودش شد و بسیار دیده و شنیده شد. آن‌ چنان‌که کار روی سروده‌های فردوسی هم پس ‌از آن باب شد و من هم با گروه خودم (گروه موسیقی ایل) آن‌ها را در کشورهای بسیاری اجرا کردیم.

به لحاظ تنوع سازی و آوازی، موسیقی خراسان چه جایگاهی دارد؟

از سویه گوناگونیِ گسترۀ موسیقی در خراسان، هم از نمود سازها می‌توان سخن گفت و هم از بردار موسیقی. خنیاهای موسیقی شمال، جنوب و شرق خراسان هر یک ویژه خود هستند و درخور پرداختن. شادیانه‌های شمال خراسان بسیار ویژه‌اند و با اینکه سازهایی چون سرنا، قوشمه را با نمودی این‌چنینی در میان دیگر اقوام هم داریم ولی هر یک از این‌ها در میان اقوام گوناگون بسیار ویژه و یکتا هستند. در این میان، قصه ساز دوتار چیز دیگری است و در پهنه ایران سیاسی کنونی ساز دوتار را تنها در پهنه خراسان و گلستان و مازندران می‌توان دید. هرچند دوتار سازی است که در بخش‌های بزرگی از آسیای میانه یافت می‌شود ولی در هرجایی و در هر قومی موسیقی خاص آن تبار با این ساز نواخته و خوانده می‌شود. خوشبختانه برنامه‌ای پژوهشی در رادیو فرهنگ دارم که از سال ٩۶ تا به امروز نزدیک به ۵٠٠ برنامه تولید و پخش‌شده و در بسیاری از برنامه‌ها به موسیقی خراسان و بزرگان و هنرمندان آن پرداخته‌ایم و هر بار که بیشتر با این‌گونه موسیقی‌ها هستم بیشتر و بیشتر درمی‌یابم که از این گسترۀ ژرف و ناب هیچ نمی‌دانم و همچنان آموختنی بسیار است.

شما آثاری را هم مرتبط با موسیقی خراسان ساخته‌اید، درباره آن‌ها هم توضیحاتی برای مخاطبان ما ارائه دهید.

سال‌های واپسین دهه هفتاد بود که پیشنهاد ساخت موسیقی برای یک نمایش داشتم. نمایش «شیخ صنعان» بر پایه داستانی از عطار نیشابوری به کارگردانی استاد مهدی شمسایی. افزون بر اینکه سرگذشت و داستان این نمایش در پیوند با عطار بود که خود، خراسانی است بازگفت و پی رفت نمایش هم بدین گونه بود که بر پایه گفتگو نبود و روایت داستان همراه بود با موسیقی و نمایش بازی‌ها و دست‌افشانی‌های خراسانی. در آنجا بود که خوش بیاری با من یار بود چراکه استاد بزرگ بازی‌های آیینی خراسان، استاد فاروق کیانی در این نمایش بود تا برخی از بازیگران با بودن او اجرای بازی‌های خراسانی را فرابگیرند. ما برخی از این بازی‌ها مانند آفر، حتن، چوب بازی، سه چکه و رشید خان را داشتیم. بودن استاد کیانی جایگاهی ارزشمند بود تا من و دیگر کسانی که تشنه یادگیری فرهنگ اقوام ایرانی هستند بیش ‌از پیش از این سرچشمه سیراب شوند. من هم مانند برخی دیگر در آن سال بسیار از استاد کیانی آموختم. با پشتیبانی همین گروه بود که پر بازدیدترین نمایش سال، در سال ١٣٨٠ به روی صحنه نمایش رفت و ما نزدیک به ۶٠ شب اجرا در تالار وحدت داشتیم.

در همان سال من ساخت موسیقی سریال (تفنگ سر پر) به کارگردانی استاد (امرالله احمدجو) را در دست داشتم. پافشاری‌ام این بود که در موسیقی آغازین آن سریال تلویزیونی، سازهای موسیقی اقوام در کنار هم باشند که سازهای خراسانی هم بودند. خوشبختانه در آن سال‌ها موسیقی این سریال و کنار هم نشستن سازهای اقوام در کنار یکدیگر، خوشایند بسیاری بود و واکنش‌های بسیار خوبی در این‌باره داشتم و سال‌های پس ‌از آن بود که گروه‌های موسیقی ایرانی کوشش داشتند این رویه را دنبال کنند و همچنان این شیوه دوستداران بسیار دارد. پس ‌از آن من در هر مجال دیگری با موسیقی خراسان بوده‌ام و هستم چه در آلبوم‌ها و چه در اجراها. ساخت بیش از ١٢٠ بخش از موسیقی‌های مستند ایران به کارگردانی زنده‌یاد حمید مجتهدی با من بود و در بخش مشهد، ساز دوتار بود که کوشش کردم در کنار دیگر سازهای ایرانی در چارچوب هم‌نوازی و همنوایی، تک‌نواز باشد و درخشان که دراین‌باره نوازندۀ خوب نیشابوری آقای «مجتبی روزبه» یاری‌رسان من بوده و هست.

با این ‌همه می‌دانم که کار بسیاری روی زمین ‌مانده و بر همه ماست که به این‌گونه آموزه‌ها و رخدادها بیشتر دامن بزنیم اگر آشفتگی و بی‌برنامگی گردانندگان بگذارد و ناامیدی‌ها و دشواری‌ها ما را از پای درنیاورد و جانی در تن داشته باشیم…

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.