تاریخ انتشار : جمعه 10 دی 1400 - 21:48
کد خبر : 3555

امروز و فردای موسیقی مقامی خراسان در گفت وگو با محمد حقگو

صادق غفوریان - پایگاه خبری موسیقی خراسان

حرکت موسیقی مقامی خراسان رو به جلوست

حرکت موسیقی مقامی خراسان رو به جلوست
استاد محمد حقگو، نوازنده، آهنگساز و پژوهشگر مطرح موسیقی است که علاوه بر تحصیلات آکادمیک در در دانشگاه تهران و دانشگاه کی یف اوکراین، در محضر استادان به نامی همچون فرهاد فخرالدینی، علیرضا مشایخی، توماس کریستیان داوید و محمدتقی مسعودیه نیز موسیقی را فراگرفته است. پایگاه خبری تحلیلی موسیقی خراسان برای بررسی بیشتر امروز و فردای موسیقی مقامی خراسان، به سراغ محمد حقگو رفت که مشروح این گفت وگو اینک پیش روی شماست.

استاد محمد حقگو، نوازنده، آهنگساز و پژوهشگر مطرح موسیقی است که علاوه بر تحصیلات آکادمیک در در دانشگاه تهران و دانشگاه کی یف اوکراین، در محضر استادان به نامی همچون  فرهاد فخرالدینی، علیرضا مشایخی، توماس کریستیان داوید و محمدتقی مسعودیه نیز موسیقی را فراگرفته است. محمد حقگو متولد ۱۳۴۱ و شهر بیرجند در خراسان جنوبی و موسس نخستین آموزشگاه موسیقی شهر مشهد است. تاکنون قطعات متعددی با آهنگسازی وی و نیز چندین جلد کتاب در حوزه موسیقی از مجموعه پژوهش های او منتشر شده است که «موسیقی مقامی خراسان» بخش مهمی از آن است.  

جناب استاد محمد حقگو ، برای پرسش نخست بفرمایید، اساسا چرا توجه به موسیقی مقامی و نواحی اهمیت دارد؟


موسیقی نواحی و مقامی زاییده تاریخ هر جامعه ای است. اگر بخواهم با مثالی این نکته را بیان کنم این است که وقتی ما اثر فاخری هم چون سمفونی شماره۵ بتهون را می شنویم، در می یابیم که این سمفونی زاییده هنر و اندیشه یک شخص مثل بتهون است. اما وقتی در برابر یک مقام یا ملودی موسیقی نواحی و مقامی قرار می گیریم، در واقع در مقابل اثری قرار گرفته ایم که حاصل تاریخ و فرهنگ یک جامعه است که در طول تاریخ افراد متعددی آن را پیرایش کرده و به اشکال مختلفی درآورده اند. از این روست که یک موسیقی مقامی، هویت تاریخی یک جامعه است همانطور که «بلا بارتوک» می گوید: موسیقی محلی مثل یک آیینه می تواند، وضعیت یک جامعه را در زمانه خودش منعکس کند. آری! از این جهات است که توجه و پرداختن به موسیقی محلی و مقامی دارای اهمیت است.

به دیدگاه شما مهم ترین چالش موسیقی مقامی امروز در کشور چیست؟


موسیقی مقامی اساسا در روستاها و جوامعی که در آن شکل می گیرد، به صورت سینه به سینه از پدر به پسر منتقل می شود و تا امروز با همین شکل وشمایل زنده مانده است. الان متاسفانه باید گفت، با توجه به سیاست های نادرستی که در ادوار مختلف متوجه این موسیقی شد، نوعی وابستگی اقتصادی بسیار کم میان هنرمندان و بدنه دولت پدید آورد و از آن جاکه دولت ها هم نتوانستند به شکل مطلوب از پس آن بر بیایند، این حمایت ها به حال خودش رها شد. هنرمندان موسیقی مقامی در گذشته ها با مشاغل سنتی خود مثل کشاورزی و دامداری امورات زندگی شان را می گذراندند و در کنار آن، به موسیقی محلی خودشان هم می پرداختند.

اما پس از مدتی با برخی سیاست های غلط در بخش وزارت ارشاد و برگزاری جشنواره های موسیقی بدون مطالعه و هدف که حاشیه های اقتصادی هم برای هنرمند ایجاد کرد، باعث شد موسیقی مقامی از متن زندگی فعالان آن خارج شود و هویت مجزا و مستقلی پیدا کند. در واقع این آشی  که دولت ها پختند، نتیجه اش این شد که  هنرمند، موسیقی و دوتار را دیگر در کنار زندگی و کار سنتی خودش احساس نمی کند بلکه ناخودآگاه در او نوعی وابستگی به دولت ایجاد شده که تصور می کند برای کار موسیقی باید دستش در جیب دولت باشد.

از این رو اکنون بزرگترین چالش موسیقی مقامی با توجه به کمبودهای اقتصادی اش، کمرنگ شدن آموزش های سینه به سینه است چرا که اساسا این نوع انتقال، در ذات نوع موسیقی محلی است. علاوه بر این، پدران هم شرایط اقتصادی پیش روی خود را می بینند که موسیقی چندان نمی تواند اقتصاد خانواده را تامین کند لذا شاید آن طور که باید در انتقال و آموزش آن به فرزندانشان، تمایل و رغبت نمی کنند. از طرفی موسیقی، هویت فرهنگی و تفریحی خود را در روستاها و مجامع فعال آن از دست داده و اکنون بیشتر به آن به عنوان یک کار حرفه ای نگاه می شود. 

با توجه به همزیستی مان با موسیقی مقامی خراسان، علاقمندم درباره این موسیقی از جنابعالی بپرسم. در یک نگاه کلی، وضعیت آن را چگونه می بینید؟

 موسیقی مقامی خراسان اکنون دارای ۲ شکل کلی و به نوعی موازی با هم است. از یک سو، جوان های بسیار با استعدادی را من می بینم که در حال کار و تلاش هستند و ما روز به روز رشد آن ها را می بینیم که این بسیار مایه دلگرمی برای آینده است و از طرفی متاسفانه نوعی نبود محبت و همبستگی در اغلب جامعه موسیقی مقامی جاری شده که این آسیب باعث نوعی دور افتادگی هنرمندان از هم شده است. در حالی که همه می دانیم موسیقی در بخش روستایی، سنتی و حتی در بخش آکادمیک با همکاری و همراهی میان هنرمندان، بهتر قوام و رشد پیدا می کند تا این که ببینیم اهالی موسیقی از هم فاصله داشته باشند.

با وجود آنچه اشاره کردم، من در یک نگاه کلی وضعیت کنونی موسیقی مقامی خراسان را رو به جلو می بینم اما معتقدم بزرگان این موسیقی که تعدادی از آنها همچنان فعال هستند و از وجودشان بهره مندیم باید مراقبت بیشتری به عمل بیاورند وبیشتر با حضور خودشان در جریان موسیقی، این همبستگی و صمیمیت را به وجود بیاورند و ای کاش شرایطی هم پدید آید که در بخش فنی هم بتوان با حضور بزرگان و پیشکسوتان بر کار هنرجویان جوان نظارتی داشت که آن موسیقی اصیل و مقام های بکر گذشته دچار فراموشی نشود.

در این باره باید بگویم که یکی از مشکلات بزرگی که بشر امروز در بخش هنرهای بومی با آن روبه رو است متاسفانه آسیب هایی است که از ناحیه گستردگی ارتباطات به وجود می آید. توسعه فناوری ارتباطات بسیار خوب است ولی در بخش هنری تا حدودی می تواند باعث ایجاد اشتراک فرهنگی و هنری شود به طوری که تنوع و اصالت های هنری در جوامع را تا حدودی کم رنگ کند که این وظیفه هنرمندان پیشکسوت هر منطقه را سنگین تر می کند که باید در رفع این آسیب اهتمام و مراقبت کنند.

به نظر می رسد، نسل اول پیشکسوتان موسیقی مقامی خراسان همچون استادان سمندری، نورمحمد درپور، پورعطایی، ذوالفقار عسکریان، ابراهیم شریفی و همچون حاج قربان سلیمانی در شمال خراسان ، به اصالت موسیقی محلی پایبندی بیشتری داشتند. آیا این ادعا را درست می دانید؟ آیا فرزندان و شاگردان این استادان به عنوان میراث داران هنر پدرانشان توانسته اند از این میراث به خوبی حراست کنند؟

تصور می کنم صحبت در این خصوص کمی سخت باشد. ببینید، جوان نوازنده امروز دچار سوء اطلاعات است یعنی حجم اطلاعات پیش روی او آن قدر زیاد است که از میان آنها ناچار به انتخاب است و این طبیعی است که برخی از این انتخاب ها، برای عده زیبا نباشد و شاید برای عده ای دیگر، نوعی نوآوری معنا پیدا ‌کند اما به طور مشخص اگر هنرمند در هر موقعیتی کار خودش را درست انجام دهد یعنی آنچه از نسل گذشته دریافت کرده و یا همان را که آموزش‌دیده ارائه بدهد، بی شک ما از این دوره گذار به سلامت عبور خواهیم کرد و خواهیم آموخت که در مقابل اطلاعات فراوان که از سوی رسانه ها به ما می‌رسد چگونه بر فرهنگ اصیل خود بمانیم و بتوانیم خوب را از بد جدا کنیم.

قطعا منطق این یادگیری به زمان نیاز دارد و چنانچه در پاسخ قبل اشاره شد، وظیفه بزرگان این رشته است که باید مراقبت شان بر اصالت ها بیشتر شود و کوشش کنند که بحران هویت گریبانگیر این هنر نشود.

جناب استاد محمد حقگو ، حوزه های آموزش موسیقی مقامی را در حال حاضر چگونه می بینید؟

موسیقی مقامی، حوزه آموزش خودش را دارد به تازگی هم کتاب‌هایی دیده‌ام که مثلا برای دوتار خراسان «نت» نوشته شده است. البته برخی از این موضوع ناراحت بودند و عنوان می کردند که شاید همان روش قدیمی بهتر باشد. اما عرض می‌کنم که «نت» یک سیستم خواندن و نوشتن است که کمک می‌کند یک ملودی ساده تر در اختیارنوازنده یا خواننده قرار بگیرد تا اینکه بخواهد زمان زیادی را صرف حفظ کردن آن کند. من تصور می کنم خوب است که جوانان دوتارنواز بتوانند نت خوانی را وارد عرصه دوتار کنند.

با توجه به شناختی که از گذشته تا امروز از موسیقی مقامی دارید، اکنون اقتصاد این موسیقی به دیدگاه شما در چه وضعیتی است؟

اقتصاد موسیقی مقامی، متاسفانه مقوله بسیار فراموش شده ای است. موسیقی مقامی حجب و حیایی دارد که همچون سایر موسیقی ها نمی تواند خودش را آن طور که باید تبلیغ کند. ما در کنسرت های موسیقی پاپ می بینیم که همه بخش هایش دارای سیستم  و سامانه ای است و از همین رو هم روی آن سرمایه گذاری می شود. اما هنرمندان موسیقی مقامی مناعت طبع بیشتری دارند و شاید به همین دلیل هم سرمایه گذارها چندان حساب جدی روی آن ها باز نمی‌کنند.

فکر می‌کنم نیاز هست جامعه نگرش خودش را نسبت به هنر موسیقی تغییر بدهد، برخی از ما چون آنقدر درگیر مسائل اقتصادی و مسائل روزمزه  شده ایم که سطح توقع مان در هنر تنزل یافته و طبیعی است بخشی ازعواقب بد و آسیب های این موضوهع متوجه هنر ظریف موسیقی مقامی بشود. این مردم هستند که باید نگرش شان به موسیقی را تغییر دهند در این شرایط سرمایه گذار هم به این سو سوق پیدا خواهد کرد. موسیقی مقامی ما در حال حاضر به لحاظ اقتصادی، اگر بگوییم در وضعیت صفر است چندان اشتباه نگفته ایم. نوازنده از نظر اقتصادی چندان نمی‌تواند روی ساز و هنرش حسابی باز کند که این یک ایراد بزرگ است که نیاز به بررسی و آسیب شناسی دارد.

جناب استاد، آینده موسیقی مقامی را با توجه به نسل امروز که کم تر دل در گروی سنت ها دارد، چگونه پیش بینی می کنید؟


«آینده» جریانی است که به هر روی اتفاق خوهد افتاد. امروز موسیقی در تمامی جوامع با وجود تفاوت هایی که دارد مثل موسیقی مغولستان با موسیقی اسکاتلند و دیگر نقاط، اما به واسطه گسترش رسانه ها فرهنگ ها و هنرها آرام آرام به نوعی درحال نزدیک شدن به هم هستند که در این میان کشورهای پیشرفته خودشان را ملزم به حراست از فرهنگ و هنر سنتی شان کرده اند. برای نمونه در حال حاضر، دانشگاه های موسیقی در اروپا فعال اند که نوازنده ها در آن همچنان با سبک  و سیاق باروک می نوازند و همان رشته ها و سبک ها را آموزش می دهند.

به دیدگاه من، ما هم در شرایط کنونی نیازمندیم پژوهشکده هایی با همین رویکرد در نقاطی که قطب موسیقی های مقامی است، مثل تربت جام، تایباد، قوچان، شیروان، ترکمن صحرا و… دایر شود که اولا میراث موسیقیایی محل خود را شامل نواها، مقام ها و ترانه ها را ثبت و ضبط و در گام بعد با آموزش و توسعه آن ها زمینه ماندگاری شان را فراهم کنند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مهدی پنجشنبه , ۱۶ دی ۱۴۰۰ - ۲:۴۵

سلام . این بزرگوار چقدر متین و جامع مصائب و مشکلات پیش روی موسیقی اعم از موسیقی ملی ایرانی و مقامی و کلاسیک رو تحلیل کردند . خدا کنه کسانی که دخیل در تصمیمات برای هنر و هنرمند هستند به این گفته گوشه چشمی داشته باشند . هر چند همیشه هنر توسط بی هنران ! اداره شده و میشود و خواهد شد .